این مطلب برای هم کلاسی های جدیدم تو دانشگاه هست . و البته خودم!

دانشجو وقتی برای اولین بار وارد دانشگاه می شود . شوق دارد. شوق وارد شدن به یک محیط جدید از جنس همان شوقی که اول دبستانی ها دارند ! خوشحال است و امید دارد . اصلا به خاطر همین امیدش هست که آمده.

او موفقیت می خواهد . او شوق پیروزی دارد.

ولی فقط داشتن شوق برای پیروزی کافی نیست.! باید تجربه داشت. باید پرسید. باید خبر داشت از آنچه که در انتظارت است. تا بدانی و با چشمان باز حرکت کنی.

دانشگاه چیست ؟ دانشجو کیست ؟ تا کنون چند بار از خودت پرسیده ای که کجا و برای چه به دانشگاه می روی ؟؟ مدرک ؟ شغل ؟ حرف مردم ؟ عادت ؟ همینجوری ؟ یا . . . .

کاری به اینکه چه شد که کنکور دادی و به اینجا رسیده ای ندارم. فقط کافیست یک ساعت با خودت خلوت کنی تا ببینی چه فرصت هایی داشته ای اگر به دانشگاه نمی آمدی !!!

اما ، اما اکنون دیگر دانشجو نامیده می شوی. چه بخواهی . چه نخواهی ! و باید حداقل 3- 4 سال از عمرت را در دانشگاه بگذرانی. پس باید بشناسی مقصد را و بدانی که کجا آمده ای ؟ پس حتما می دانی که :

دانشگاه برای هر کشوری، در واقع همه چیز است.

دانشگاه، نقطه‏ی اساسی هر جامعه و کشوری است.

اگر دانشگاه اصلاح بشود، آینده‏ی آن جامعه اصلاح خواهد شد.

دانشگاه، مکان ویژه، پیچیده و ظریف است.

دانشگاه یک محیط باز است

محیط دانشگاه، محیط روشنفکری است؛ محیط دریچه‏های باز به سوی اندیشه‏های جهانی است؛ محیط تبادل فرهنگ و تبادل علم است؛

دانشگاه، تحول‏طلب است؛ حرکت در کلیشه‏ها را پذیرا نیست، استانداردهای ثابت را برنمی‏تابد؛ قالب‏بندیهای متداول را تحمل نمی‏کند؛ از حضور ثابت در جریان سیال زمان، آشفته خاطر می‏شود؛ از یکنواختی، احساس دلتنگی می‏کند؛ شور و اشتیاق تغییر در سر می‏پروراند؛ امید به دگرگونی، او را به کلاس و دانشگاه فرامی‏خواند؛ هر روز در انتظار حادثه‏یی نو بسر می‏برد، با آن به بستر می‏رود و با امید دنیای تازه، دیده از خواب می‏گشاید .

 دانشگاه، به رأس و بدنه‏ی زندگی جمعی امداد می‏رساند؛ تغذیه‏ی علمی و فکری می‏کند؛ نیروی انسانی برای آن تربیت می‏کند؛ سمت و سوی جهت گیریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را تعریف می‏نماید .

و . . .

شاید قبل از این تعاریف بسیاری از دانشگاه داشتی و بعضا تعاریفت با تعاریف بالا تفاوت های اساسی داشت . اما آنچه که به حقیقت دانشگاه نزدیک است این است که گفته شد. دانشگاه مهم است خیلی بیشتر از انکه تصورش را کرده باشی. و شما ، شمایی که چند روزیست که دانشجو بودن شغل شما شده است دیگر با دانش اموز دیروز فرق دارید و اهمیت پیدا کرده اید چون من بعد قرار است در جایی قدم بگذارید که " برای کشورتان همه چیز است ".

حال خودت میدانی که تنها با یک کارت دانشجویی و قدم زدن در خیابان های دانشگاه دانشجو نمی شوی و باید مقدماتی را انجام دهی که به یک دانشجوی کامل تبدیل شوی . مقدمات کدام است؟ اولویت هایش چگونه است ؟

درس، اوّل است. فلسفه‌ حضور شما در دانشگاه درس خواندن است. اگر واقعاً دانشجویى درس نخواند، بلاشک بدانید که او مشغول ذمّه است . . . .

بدیهیست ، دانشگاه بیایی و درس نخوانی ! پس برای چه آمده ای ؟ درس خواندن مهم است اما "اگر کسى که علم در وجود او هست، تقوا و پرهیزگارى و امانت و صداقت در او نباشد، مى‏تواند موجود مضرى باشد؛ مى‏تواند علیه کشور و مصالح کشور، علم خودش را مورد استفاده قرار دهد. بنابراین در کنار علم، فرهنگ و تزکیه و اخلاق و معنویت هم لازم است . دانشجو می خواهد کشورش را بسازد پس نباید بی تفاوت باشد و باید بدانند که "دانشجویان در کنار تحصیل علم و خودسازی روحی، تکالیفی را نیز در برابر اجتماع دارند و نباید نسبت به جامعه اسلامی و انقلاب اسلامی و آرمانهای آن بی تفاوت باشند: «حال باید ببینیم یکی از اساسی ترین وظایف هر جوان که در دوران دانشجویی و تحصیل به سر می برد یا به امور دیگر مشغول است، چیست؟ به نظر من از اساسی ترین وظایف این است که این روحیه دفاع، احساس مسئولیت و تکلیف در مقابل این کشور و آرمان های آن را در خود زنده نگه دارد."

همه سطور بالا گفته شد تا شمایی که دانشجو هستی بدانی که آمده ای دانشگاه تا درس بخوانی ، خودسازی کنی و بی تفاوت نباشی که "اگر جهت زندگی دانشجو این باشد که به مسائل جامعه و آنچه که می گذرد بی اهمیت، بی اهتمام، بی علاقه و بی مبالات باشد، مصیبت خیلی بزرگی است. فرض بفرمائید به دانشجو گفته شود که بخشی از نیروهای کشور دچار آفات عقیدتی و فکری اند، شانه بالا بیندازد و بگوید به من چه!! همچنان که اگر بگویند بخشی از مردم در فلان جا دچار زلزله شدند و از بین رفتند شانه بالا بیندازد و بگوید به من چه!! بخشی از مردم از لحاظ وضع معیشتی دچار دشواری و مشکل اند، شانه بالا بیندازد و بگوید به من چه!! این حالت بی تفاوتی مصیبت خیلی بزرگی است" . 

پس کسی دانشجوست که درس بخواند . خودسازی کند و بی تفاوت نباشد! در دانشگاه تو هم ؛ هستند کسانی که می خواهند مصداق آیه : باید که از میان شما گروهى باشند که به خیر دعوت کنند و امر به معروف و نهى از منکر کنند. اینان رستگاران‌‌اند". باشند.

هستند کسانی که می خواهند بی تفاوت نبودنشان نسبت به جامعه را  با دور هم جمع شدن هایشان  و چنگ زدن به ریسمان اهل بیت ،با هیئت محبان روح الله نشان دهند. اینان نماینده دانشجو ها هستند که آرمانشان زمینه سازی ظهور است. دور و برت را نگاه کن ، خیلی دور نیستند. پیدایشان می کنی. به آنها بپیوند و هم قدمشان باش تا تنها نباشی .تا موفق باشی.